اکثر ما گمان میکنیم که حماقت و جهالت باهم مترادف می باشند اما ممکن است در ظاهر چنین بنظر برسند دو روی ندانستن, اما حقیقت کمی متفاوت است.
جهل مترادف نادانی می باشد اما حماقت به معنای دانستن خطا بودن چیزی و باز هم انجام دادن آن می باشد و خطر در اینجا کمین کرده است, زمانی که تصمیم میگیریم چشمان خود را بر روی حقیقت و دانسته ها ببندیم...
نادانی و جهالت موردی ندارد, به هرحال چطور ممکن است یک ساختمان بسازید بدون اینکه اصلا بدانید ساختمان چیست؟ به همین دلیل زمانی که با فردی جاهل برخورد میکنید عصبانی نشوید بلکه سعی کنید با حفظ آرامش خود به او اشتباهش را توضیح دهید. اگر متوجه نشد دوباره با صبر و حوصله بگویید, اما اگر خودش را به نادانی زده بود و از فهمیدن امتناع میکرد و نشان نادانی را بر گردن خود انداخته بود, بدون معطلی آنجا را ترک کنید ناراحت نباشید شما تلاش خود را کردید پس برای وقت گران بهای خود ارزش قائل شوید.
تله ی حماقت: از کجا بفهمیم شخصی احمق می باشد و یا نادان؟
مرز بین جهالت و حماقت ظریف و اما بسیار مهم می باشد. جهل، فقدان دانش و آگاهی می باشد, که البته قابل درمان است, با یادگیری، با پرسش و با گذشت زمان محو میشود. از سوی دیگر، حماقت، دانستن حقیقت و انتخاب نادیده گرفتن آن است.اگر کسی حقیقت را بشنود و شانه بالا بیندازد, اگر از تعصبات دفاع کند، اگر به آنچه می داند که صحیح است پشت کند... دیگر نشان جهالت را بر گردن ندارد. این جهل نیست بلکه خطرناک تر از آن است: حماقت.
در حماقت شخص می داند که حقیقت چیست اما تمایل دارد که آن را انکار کند و چشمان خود را بر روی آن ببندد نه به این دلیل که نمی توانند ببینند بلکه به این دلیل که دیدن نیازمند تغییر و پذیرش می باشد. مهم نیست چقدر تلاش کنید, نمی توانید برای آنها کاری انجام دهید. شما نمی توانید به کسی که نمیخواهد به خودش کمک کند, کمک کنید, به آن همانند یک زندانی که دلش نمیخواد سلولش را ترک کند, فکر کنید. شما در سلول را باز می کنید و آنها در را می بندند, از آنها می خواهید که از آنجا بیرون بیایند اما آنها به شما توجهی نمیکنند..
و این غمانگیزترین نوع حماقت است, حماقتی که به انتخاب خود زنجیر می بندد و خود را به اسارت میکشد...
حال که می دانید حماقت و جهالت چیست, بهتر می دانید که باید وقت ارزشمند خود را برای چه کسی خرج کنید. به عنوان انسانی متمدن وظیفه ی ما اصلاح محترمانه اشتباهات سایرین می باشد. هرگز بی احترامی نکنید حتی اگر بی احترامی دیدید. ما باید خطاهای افراد را با رعایت حداکثر ادب ممکن و رعایت ابروی شخص به او متذکر شویم, این وظیفه ی ماست که به بهبود تک تک افراد و در نهایت جامعه ی جهانی کمک کنیم تا محیطی بهتر برای زندگی خود و دیگران بسازیم, اما اگر کسی به شما توهین کرد و حرف های شما را به سخره گرفت و اعتنایی نکرد چه باید بکنید؟ بدون بی احترامی به او لبخند بزنید و برای همیشه او را ترک کنید. نه از روی کینه و نفرت بلکه از روی درک کردن و فهمیدن ترجیحات او. گاهی بزرگترین مجازات افراد ناشایست ترک کردن آنهاست. غیبت شما برای آنها گران تمام خواهد شد.
تعصب: قله حماقت
اگر یک نوع حماقت وجود داشته باشد که هم فرد و هم دنیای اطرافش را مسموم کند، آن تعصب است. پیش تر حماقت را به عنوان دانستن چیزی اما انکار آن تعریف کردیم. حال تعصب حالت خطرناک تر حماقت می باشد, چرا که تنها شامل انکار حقیقت نمی باشد بلکه در این حالت شخص شروع به مسموم کردن دیگران با تحمیل عقاید و افکار سمی خود می کند.
حال حماقت دیگر نقص شخصی نیست بلکه یک سم غلیظ اجتماعی می باشد. به عنوان مثال مدیری را در نظر بگیرید که از گوش دادن به بازخورد ها امتناع میکند و حقایق را رد میکند و بر روش های منسوخ اجرایی گذشته که دیر پاسخگو نیستند اصرار می ورزد. این شخص نه تنها خود را در سلولی تاریک و سرد محبوس نگه می دارد دیگران را نیز در آن محبوس میکند. او محیطی خفقان ایجاد خواهد کرد که شکوفایی و نو آوری در آن خواهد مرد.
اینگونه است که تعصب آغاز میشود: ابتدا شخص خود را در سلولی حبس میکند و سپس تلاش میکند دیگران را نیز در سلول هایی حبس کند.
از کجا میدانید که متعصب نیستید؟
تشخیص حماقت و تعصب در دیگران آسان می باشد. پرسیدن این سوال بسیار دشوارتر است: "اگر مشکل از من باشد چه؟" حماقت بحرانی مانند تعصب اغلب نقاب اعتقاد راسخ به چهره میزند. شما همواره معتقدید که حق با شماست, به حرف کسی گوش نمی دهید, هرکسی که از شما انتقاد کند را دشمن خود می پندارید و به باورهایتان ذره ای شک و تردید به راه نمی دهید.
تمامی این صفات در افراد روشنفکر اما با اراده ی راسخ نیز دیده میشود, پس از کجا میدانید که روشنفکر با اراده ی فولادین هستید و یا یک متعصب محبوس در سلول؟
از خودتان بپرسید اخرین باری که استدلالی قانع کننده و معقول را شنیده اید چه رفتاری داشتید؟ آیا در لاک دفاعی خود فرو رفتید و شروع به بد رفتاری کردن با شخص مقابل کردید و یا قاطعانه به او زل زدید به دروغ گفتید که می دانم اما در درون خود شک کردید؟
آیا به نظرات مخالف خود گوش فرا می دهید و یا سعی در اصلاح آنها دارید؟ ایا میتوانید باورها و عقایدتان را از خود جدا کنید و همچنان قاطع به نظر برسید؟ و یا متزلزل خواهید شد و این کار برایتان وحشتناک خواهد بود؟
یک فرد متعصب خود را زیر سوال نمیبرد. اما یک فرد عاقل مرتباً این کار را میکند حتی اگر به ظاهر آن را نشان ندهد. متعصبان به دنبال تغییرعقیده یا سرکوب دیگران هستند. افراد عاقل به دنبال درک کردن و رشد هستند.
شما فقط به این دلیل که از دام حماقت آگاه هستید، در برابر آن مصون نیستید.
این آگاهی تنها در صورتی مفید است که به فروتنی منجر شود, تمایل به کنجکاو ماندن، و پذیرا ماندن, تحمل نظرات مخالف و شنیدن انتقادات بدون از دست دادن کنترل خود.
زیرا لحظهای که باور کنید از تله بیرون آمدهاید...
متوجه خواهید که شما از قبل در آن گرفتار شدهاید.
خط پایان
جهل را میتوان با یادگیری درمان کرد.اما حماقت, به ویژه از نوعی که ریشه در غرور و تعصب دارد یک انتخاب است. یک عادت است. دامی که با میل و رغبت وارد آن میشویم، حتی وقتی که در کاملاً باز است.خطرناکترین احمقها کسانی نیستند که نمیدانند. بلکه کسانی هستند که میدانند، اما انکار، تحریف و تخریب را انتخاب میکنند. شما همیشه نمیدانید که آیا کسی نادان است یا واقعاً احمق. اما با گذشت زمان، اعمال آنها همه چیز را به شما خواهد گفت. اعمال شما نیز همینطور خواهد بود. زمان و انرژی خود را عاقلانه انتخاب کنید. با احترام و همانند انسانی متمدن صحبت و رفتار کنید. در صورت لزوم از افراد متعصب فاصله بگیرید. و هرگز از زیر سوال بردن خود دست نکشید. زیرا مرز بین خرد و حماقت بسیار باریک است و هر روز، در هر مکالمه، در هر واکنش، شما تصمیم میگیرید که در کدام طرف ایستادهاید.
نظر شما چیست؟ آیا با افراد متعصب برخورد داشته اید؟ آیا تلاش کردید که آنها را نجات دهید؟ موفق شدید و یا تنها وقتتان تلف شد؟ آیا از شک و تردید به درستی استفاده میکنید و یا هرگز خودتان را زیر سوال نمی برید؟ نظرتان جذاب خودتان را با ما به اشتراک بگذارید
آیا این مقاله برایتان مفید بود؟ برداشت شما چیست؟ در کامنت ها برداشت خودتان را برایم بنویسید.
0 دیدگاه