یک بوم سفید نقاشی بدون هنر یک نقاش هیچ معنی ندارد همانطور که کل جهان بدون رنگ و روح, زندگی ندارد. 

هنرمندان همواره با مشکلی جدی مواجه هستند, انها ساعت ها زمان با ارزش زندگیشان را صرف جان بخشیدن به اشیا بی جان می کنند و نه برای شهرت یا فخر فروشی بلکه برای به نمایش گذاشتن افکار و دنیای درونیشان با دنیای خارج از خود. انها از معماری های حیرت انگیز گرفته تا شعر ها و کتاب های ادبی و تابلو های نقاشی که روح بشر را نوازش میکنند را از گوشه های وجود خود جان بخشیدند, که برخی از آنها امروزه به عنوان اکوهایی از خلاقیت بشری از گذشته های دور باقی مانده اند . 

رنگ ها و بوم های سفید به خودی خود تنها بومی بی روح هستند, این نقاش خلاق است که از انها تابلوهایی زیبا و چشم نواز میسازد که انسان را ساعت ها بدان خیره میکند. 

سنگ ها و مصالح به خودی خود چیزهایی بی ارزش اند اما این معمار است که بدان ها شکوه و عظمت میبخشد. 

 این ها تنها گوشه هایی از کتاب کل خلاقیت بشری میباشند که هر یک از انها ارزشمند و عمیقا پر معنا میباشند. اما امروزه در این دنیای پر سرعت و پر سر و صدا, هنر هنرمندان زیر انبوهی از آثاری مدفون است که به سختی می توان آنها را هنر نامید. 

 فضای مجازی پر است از اثار بیهوده و بی معنا که پشت سر هم لایک هایی غیر واقعی دریافت میکنند و در این میان هنر واقعی به ندرت به نمایش گذاشته میشود و اغلب از ان اثار پوچ بازخوردهای کمتری دریافت میکند. 

هنرمندان حقیقی با مشکل جدی عدم توجه و بازخورد همراه هستند, به گونه ای که گویی انها ارواحی نامرئی هستند و کسی تلاش هایشان را نمیبیند, نوجوانان و جوانان مشتاقی که موسیقی مینوازند, با تکه پارچه ای لباسی جذاب طراحی میکنند و میدوزند, بر روی بوم های سفید نقاشی چشمگیری میکشند و با دستان هنر افرینشان مجسمه و زیور الات دست ساز می سازند به علت عدم توجه و حمایت دلسرد و ناامید میشوند. در ان سوی فضای مجازی بلاگری, محتوایی پوچ و بی معنا تولید میکند و لایک های قرمز را از ان خود میکند و با سر و صدای زیاد جلب توجه میکند و این هنرمند جوان و مشتاق ان صحنه را مشاهده کرده و در لاک دفاعی خود فرو میرود و با خود می اندیشد "هنر من ارزشی ندارد, به هرحال کسی قرار نیست انرا ببیند.."

اما این صحیح نیست, هنرمند جوان و مشتاق چرا باید به علت عدم بازخورد و توجه علاقه ی خود را رها کنی؟ چون ان اثر دیده نشد پس ارزشی ندارد؟ تمام تاریخ پر است از هنرمندانی که اثاری خلق کردند اما نامی از انها به ما نرسید, ایا انها باید کار خود را رها میکردند؟ ارزش یک کار با توجه و یا عدم توجه به ان مشخص نمیشود, ارزش یک کار را سازنده ی ان تعیین میکند... و به یاد داشته باش که اثر که خلقش کردی روح دارد و زنده است, حتی اگر کسی متوجه حضور ان نشود..

به یاد داشته باش که هنر واقعی فریاد نمیزند, جلب توجه را گدایی نمیکند و در حقیقت ارام خود زندگی میکند و شاید به همین دلیل است که در این دنیای شلوغ و پرسرو صدا نادیده گرفته میشود.

زمانی که به دریا خیره میشوی پهناوری انرا حس میکنی, اما چیزی که چشمان تو انرا میبیند یک فضای بیکران ابی است, ایا چشمانت توانایی دیدن عمق ان دریا را نیز دارد؟

همانگونه که در پیری به یاد جوانی می افتیم و با شادکامی از خاطرات آن یاد میکنیم  به زودی بشریت نیز در رابطه ی خود با هنر به جایگاه خاطرات تکان دهنده از شادکامی های جوانی خواهد رسید 
فردریش ویلهلم نیچه 

و اما در پایان سوالی از شما دارم, ایا تا به حال این احساس را در رابطه با کارهای خلاقانه ی خود داشته اید؟ ان احساس ناخوشایند که کسی متوجه ارزش کار شما نمیشود؟ و یا اینکه مجبور شده اید به خاطر کسب درامد هنرتان را کنار بگذارید؟