شما یک مهارت جدید انتخاب کرده اید و برای شروع آن هیجان زده هستید. بنابراین، به طور طبیعی، شروع به تحقیق می کنید: آیا این مهارت برای شما مناسب است؟ افراد متخصص در این جوزه چه چیزی را توصیه می کنند؟ ابتدا کدام مسیر را باید طی کنید؟ چند روز می گذرد. بعد یک هفته و چند ماه بعد اما شما همچنان یادگیری را آغاز نکردید تبریک می گویم, شما در تله فلج تجزیه و تحلیل داده ها افتاده اید.
همانطور که در مقاله قبلی بررسی کردیم، یکی از بزرگترین موانع در یادگیری یک مهارت جدید، فقدان یک مسیر ساختاریافته است. بدون گام های روشن برای دنبال کردن یادگیری یک مهارت جدید، اکثر افراد مبتدی انگیزه خود را از دست می دهند و یا بی هدف و سرگردان از شاخه ای به شاخه ای دیگر میپرند بدون اینکه پیشرفتی حاصل شود. اما برخی دیگر که انگیزه ی بیشتری دارند اغلب با چالش دوم و ظریف تری رو به رو میشوند: "فلج تجزیه و تحلیل داده ها". این تله پنهان به آرامی انرژی آنها را تخلیه می کند، زیرا آنها روزها و یا گاهی هفته ها را صرف تحقیق، مقایسه توصیه ها و تجزیه و تحلیل هر مسیر ممکن تنها برای آغاز کار می کنند!
که در نهایت، آنها نیز انرژی خود را از دست می دهند و قبل از شروع یادگیری تسلیم می شوند. و آن تراژی شکست قبل از آغاز باری دیگر خود را نمایان میکند.
توهم پیشرفت
پیروی کردن از توصیههای متخصصان، تماشای دهها آموزش در یوتیوب و آپارات، ذخیره پستهای بیپایان وبلاگ ها و فضای مجازی, همگی اینها به طور فریبنده ای به نظر میرسند که شما دارید کاری معنادار انجام میدهید. یک شروع بی نقص و کامل, بالاخره یادگیری با تحقیق شروع می شود، درست است؟
اما تله اینجاست: تحقیق به سادگی می تواند به یک منطقه امن تبدیل شود. این توهم منجر میشود که شما حس کنید در حال پیشروی کردن در مسیر خودتان هستید دریغ از اینکه شما حتی گامی برای آغاز کار بر نداشته اید. تجزیه و تحلیل داده های مختلف، مقایسه ابزارها و جمع آوری نظرات به شما احساس امنیت می دهد و شما گمان میکنید که درحال انجام کار مهمی می باشید. اما در حقیقت کاری که درحال انجام آن هستید این است که آغاز یادگیری را مدام به تعویق می اندازید.
سیستم پاداش مغز نیز به این رفتار شما پاداش می دهد. هر مقاله ای که خوانده می شود، هر ویدیویی که تماشا می شود، هر پستی که در فضای مجازی لایک و سیو میشود, مقداری دوپامین در مغز ترشح میکند و این حس را ایجاد می کند که شما در حال دستیابی به چیزی هستید. اما وقتی زمان شروع فرا می رسد، بیشتر از همیشه احساس سردرگمی می کنید. شما بیش از حد انرژی مصرف کرده اید، خیلی طولانی فکر کرده اید و اکنون از نظر ذهنی خسته شده اید.
غرق شدن در گزینه ها
یادگیرندگان مدرن با گذشتگانشان تفاوت زیادی دارند, آنها کمبود منابع ندارند, بلکه از شدت فراوانی اطلاعات موجود در اقیانوسی وسیع از اطلاعات متنوع غرق می شوند. صدها دوره، لیست پخش، مقالات، نظرات متخصصان، سایت ها و پلتفرم های اموزشی و ابزار برای یادگیری هر مهارت وجود دارد. متخصصی اصرار دارد که با فلان کتاب شروع کنید. دیگری قسم می خورد که با فلان دوره ی آنلاین به مهارت تخصصی در بازار کار میرسید و سومی هشدار می دهد: "از هر دو دوری کنید، آنها قدیمی هستند و منسوخ شده اند!"
پس چیکار میکنید؟
به جستوجو خود ادامه می دهید تا آن نقطه ی ایده آل برای شروع را پیدا کنید. روزها می گذرد. سپس هفته ها و شما همچنان در حال تحقیق هستید که کدام پلتفرم, کدام روش و کدام ابزار برایتان مناسب تر است.
هر گزینه برای جلب توجه شما فریاد می زند و شما را به جهات مختلف می کشاند. و در آن سر و صدا، یک اتفاق ظریف رخ می دهد:
شما از حرکت باز می ایستید.
آنچه به عنوان هیجان واقعی شروع شد به تردید تبدیل می شود.
یادگیری شما به یک پروژه تحقیقاتی تبدیل می شود.
کنجکاوی شما در نمودارهای مقایسه غرق می شود.
و خیلی زود، حرکتی که زمانی داشتید از بین میرود.
این تراژدی خاموش یادگیرندگان مدرن است: نه شکست ناشی از تلاش و سقوط, بلکه شکست از آغاز ناکامل.
دیدگاه شما چیست؟ آیا با این مقاله موافق هستید؟ آیا خودتان این فلج را تجربه کرده اید؟ دیدگاه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.
آیا این مقاله برایتان مفید بود؟ برداشت شما چیست؟ در کامنت ها برداشت خودتان را برایم بنویسید.
0 دیدگاه