ممکن است همین اول کار برایتان سوال پیش بیاید که از کجا بدانیم چه زمانی باید چیزی را رها کنیم و چه زمانی باید چیزی را نگه داریم؟ حقیقتا هیچ پاسخی برای این سوال وجود ندارد, به عبارت دیگر, پاسخ دادن به این پرسش نوعی هنر است نه علم, اما یک سری نشانه ها و سرنخ هایی وجود دارد که شما را در گرفتن تصمیمات بهتر راهنمایی میکنند. در ادامه دو مورد از این سرنخ ها را بررسی خواهیم کرد.

 سرنخ اول: شما راه حل های متفاوتی را امتحان کرده اید اما نتیجه همواره یکسان بوده است

شما سخت تلاش کردید, تمام توان خود را بکار گرفتید تا مشکلی را برطرف کنید, راه حل های متفاوت, ایده های تازه و استراتژی های جدیدی را امتحان کردید, اما تمامی انها به یک نقطه باز میگردند, همان بن بست پیشین. برایان تریسی، یکی از ثروتمندترین افراد جهان، می‌گوید: «اگر به تلاش‌های یکسان و تکراری ادامه دهید و منتظر نتایج متفاوت باشید، وقت خود را تلف کرده‌اید.» او درست می گوید، اما موضوع در اینجا کمی متفاوت می باشد. 

حقیقت این است که هنگامی که به همان بن بست بر میخورید، زمان آن فرا رسیده است که به دنبال علت اصلی باشید. این مشکل ممکن است فقط با تلاش بیشتر یا رویکردهای متفاوت قابل حل نباشد. به آن همانند یک درخت فکر کنید, اگر ریشه ها پوسیده باشند، مهم نیست چقدر کود یا آب روی آن بریزید، آن درخت هرگز رشد نخواهد کرد به همین دلیل باید آن درخت را رها کنید. 

 این یک شکست نیست, حتی اگر هم باشد بزرگترین درس زندگی را به شما داده است؛ به هرحال منطقی است که به جای هدر دادن زمان بیشتر برای آن درخت پوسیده، به فکر کاشت یک درخت جدید باشید. گاهی اوقات شروع دوباره استراتژیک ترین تصمیمی است که می توانید بگیرید. 

 

سر نخ دوم: راه حل و یا ایده ی شما موردی ندارد, اما نتیجه بخش نیست 

شما راه حل های تازه ای برای حل مشکلات در ذهن خود دارید و یا ایده ای دارید که میتواند دنیا را تغییر دهد, به همین دلیل شانس خود را امتحان میکنید و تمام تلاش خود را بکار میگیرید تا به نتیجه برسید. اما متاسفانه علیرغم تلاش های فراوان به نتیجه ای نمیرسید. 

 

در این مرحله ممکن است فکر کنید که "ایده ی من  دارای مشکل می باشد و کاربردی نمی باشد" که قطعا نتیجه گیری صحیحی نمی باشد. صبر کنید, عجله نکنید, بیاستید ممکن است روند اجرایی شما مورد داشته باشد و نه خود ایده! 

ممکن است روند اجرایی ناقصی داشته باشید. شاید گام‌هایتان را نادرست انتخاب کرده باشید، یا شاید خود استراتژی شما شکاف هایی دارد. در چنین مواردی، بهتر است استراتژی خود را بازنگری کنید و اگر نتوانستید حفره ها را پر کنید بدون وقت تلف کردن اضافی آن را رها کنید. 

به یاد داشته باشید که گاهی اوقات، هوشمندانه ‌ترین تصمیمی که میتوانید بگیرید این است که استراتژی‌ را که نتیجه نمی‌دهد، صرف نظر از زمان و تلاشی که روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اید، کنار بگذارید. رها کردن چیزی که زمان زیادی را صرف طراحی آن کرده اید می تواند فوق العاده دشوار باشد, اما ممکن است بهترین کاری باشد که می توانید هم برای خود و هم برای ایده تان انجام دهید. 

توجه کنید که زمانی باید استراتژیتان را رها کنید که آنرا باز نگری کرده باشید چرا که ممکن است استراتژی شما مورد نداشته باشد و شما تنها مراحل انرا جابه جا انجام داده باشید. 

سخن نهایی: قدم زدن در ناشناخته 

در پایان، هیچ فرمول مشخصی برای دانستن اینکه آیا یک مسیر جدید درست است یا خیر وجود ندارد. هیچ نشانه کاملی وجود ندارد که بتواند موفقیت شما را تضمین کند، و هیچ دستورالعمل دقیقی برای تعیین اینکه آیا باید ادامه دهید و یا رها کنید وجود ندارد. با این حال، راه‌هایی برای ساده سازی سفر ماجراجویی شما وجود دارد. که به دو مورد از انها پرداختیم.

 

یک نکته ی حیاتی در اینجا شایان ذکر است که هرگز چیزی را پیش از موعد بدون بررسی دقیق رها نکنید. گاهی اوقات، تغییری که به دنبال آن هستید از قبل در اختیار شماست، اما در زیر لایه‌هایی از چالش‌ها و رشد آهسته پنهان شده است. همانند یک درخت, برخی از درختان حتی اگر آهسته رشد کنند ارزش پرورش دارند، در حالی که برخی دیگر ممکن است به دلیل پوسیده بودن ریشه‌هایشان قابل نجات نباشند. 

به عبارت دیگر، برای رها کردن عجله نکنید. و خیلی زود از نقشه ها و استراتژی های خود دست نکشید. چه تصمیم به ماندن در مسیر فعلی یا تغییر مسیر باشد، به خودتان زمان و فضا بدهید تا به دقت مزایا و معایب را بسنجید. اغلب، غرایز شما می تواند شما را راهنمایی کند، البته تنها در صورتی که به خود اجازه داده باشید که به اندازه کافی فکر کنید تا بتوانید آگاهانه و معقولانه انتخاب کنید. 

 نظر شما چیست؟ چقدر در تعیین مسیر خود و انتخاب اینکه چیزی را نگه دارید و یا رها کنید سرگردم شده اید؟ نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید.